چت روم فارسی.جک.موزیک.علمی .خبر.بازی آنلاین.فال.سرگرمی. مدل لباس | ||
خواب دیدم با خدا حرف می زنم !!!!!! خدا به من گفت : « دوست داری با من حرف بزنی ؟ » گفتم : « اگر وقت داشته باشی ؟ » خدا لبخندی زد و گفت : « زمان برای من آغاز و پایانی ندارد ! آن قدر وقت دارم که قادر به انجام هر کاری هستم ! سؤالت را از من بپرس ! » و من پرسیدم : « خداوند چه تعالیمی برای بندگانش دارد ؟ » خداوند دست مرا در دستش فشرد و با لبخد پاسخ داد : « اینکه آنان نمیتوانند کسی را وادار کنند که دوستشان بدارد .آنچه آنان می توانند انجام دهند این است که خودشان عشق بورزند ! اینکه با ارزش ترین چیز در زندگی شان این نیست که چه چیزی دارند بلکه این است چه کسانی دارند ! این که مقایسه کردن خود با دیگران کار درستی نیست . همه ی انسان ها بر اساس شایستگی های خود مورد قضاوت قرار گرفته و هرگز با یکدیگر مقایسه نمی شوند ! این که بر جای گذاشتن زخم های عمیق بر پیکر کسانی که دوستشان دارند ، زمان زیادی نمی برد ! اما التیام این زخم ها ، سالیان سال به درازا می انجامد !!!!! اینکه کسانی هستند که آنها را از صمیم قلب دوست دارند اما به سادگی نمی توانند علاقه ی خود را ابراز کنند ! اینکه دوست واقعی کسی است که همه چیز را درباره ی آنها بداند و همواره دوستشان بدارد ! این که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند ؛ خودشان هم باید خودشان را ببخشند ! » برای مدتی آنجا نشستم و از ملاقا با خدا غرق در شادمانی شدم . از اینکه خدا فرصتی در اختیارم گذاشت ، تشکر کردم ! او گفت : « من همیشه اینجا هستم ، شما از من دعوت کنید ؛ من به شما پاسخ خواهم داد . » !!!!!!!!!!!
[ دوشنبه 87/10/9 ] [ 3:21 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |