بی ‏تردید اکثر هموطنان سریال یوسف نبی را از ابتدا دنبال کرده و یا اینکه حداقل چند قسمتی از آن را دیده‏اند. با توجه به این مطلب و همچنین با توجه به اینکه روزهای شنبه به هرکجا که می‏رفتم صحبت از آن بود، تصمیم گرفتم مطالبی را با این محتوا تقدیم خوانندگان محترم نمایم. داستان سریال یوسف نبی با توجه به اینکه با دقت تمام بررسی و نوشته شده و مورد تایید بسیاری از افراد متخصص در زمینه داستان‏های قرآنی قرارگرفته، بهتر است فقط به دید یک سریال معمولی آنرا نبینیم. در مورد دلیل مصائبی که بر سر یوسف و یعقوب آمده در پستی با نام “ماجرای یوسف و یعقوب از منظر قانون عمل و عکس العمل” توضیح داده‏ام؛ اما در این پست نکات آموزنده‏ای که می توان از این سریال استخراج نمود را تقدیمتان می‏نمایم. ? - هر انسانی ممکن‏الخطاست : یعقوب نبی با ترک اولی (در این ایمیل توضیح داده شده) فرزندش را سی و اندی سال از خود دور کرده و همچنین یوسف نبی نیز به قعر چاه افتاد. ? – خلوت نمودن مرد و زن، با هر درجه از اطمینان و خودنگهداری، اشتباه است : همانطور که دیدید یک زن، نه زنی مانند زنهای دیگر – آبرودار و از خانواده‏ای متمکن – بازهم اسیر میل نفس شد و زندگی و آبروی خود را تباه نمود. ? – حسادت، انسان عامی و فرزند نبی نمی‏شناسد : حسادت زندگی هر انسانی را به آتش کشیده و آبرو و اعتبار فرد را از بین می‏برد، همانطور که برادران یوسف با اینکه فرزندان پیامبر خدا بودند، از روی حسادت آبرو و اعتبار خود را از دست دادند. ? – امیدواری به رحمت خدا، حتی در قعر چاه و بدون هیچ ابزاری، منجر به موفقیت و خلاصی از مهلکه‏های مسیر زندگی است. ? – افراد تاثیرگذار همیشه و همه‏جا باعث رونق می‏شوند : همانطور که یوسف مخوفترین زندان آن زمان مصر را تبدیل به استراحتگاهی سرسبز کرده بود، همیشه افراد تاثیرگذار در صورتی که تاثیرگذاریشان مثبت باشد، مفید واقع می‏شوند. چرا ما تاثیرگذار نباشیم؟ ? – ادب، پاکیزگی، تلاش و پشتکار، جوانی چوپان را تبدیل به فرد اول مملکت می‏کند : همانطور که یوسف با رعایت این سه مورد به این درجات عالی رسید و عزیز مردم شد. بعضی از افراد می‏گویند ما کجا و آن کجا؟ که این برداشت غلط است. ? – فروتنی و تواضع انسان را در میان مردم عزیز می‏کند، همانگونه که تکبر و خودبزرگ‏بینی انسان را خرد و حقیر می‏نماید: نمون? آن را نیز به شهود دیدیم و مانند آهنربا، یوسف مردم را به دور خود جمع می‏نمود. ? – نظام زورگویی هرگز پایدار نیست : دست اندرکاران معبد را که می‏شناسید؛ با این همه تدابیر و برنامه‏های ویژه باز هم از بین رفتند. ? – عشق حقیقی به این صورت بود : در مورد زلیخا و عشق او حتما مواردی دستگیرتان گردید و در بسیاری از موارد در صورتی که عشقی به صورت خالص و ناب مطرح گردد سرانجام به مراتب عالی می‏انجامد. ?? – راهکار را به دشمن نیاموزیم : یعقوب با توجه به این قضیه که کاملا آگاه بود که بیابان های اطراف مملو از گرگ است، باز هم به برادران یوسف گفت می‏ترسم گرفتار گرگ شوید و یوسف را گرگ بدرد، لذا برادران هم از همین موقعیت سوء استفاده نموده و از همین راه نقش? خود را عملی ساختند. ?? – احترام به بزرگتر: با اینکه برادران یوسف همیشه به وی بی‏احترامی نموده و او را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند، باز هم او با برادران در اوج احترام رفتار می‏نمود. ?? – وقتی خدا بخواهد یک نفر را عزیز کند، اگر همه کائنات نخواهند، او باز هم عزت خواهد یافت : همانگونه که دیدیم یوسف همین ماجرا را تجربه نمود. ?? – آنکه به ما ظلم نموده را علنا رسوا نکنیم : همانطور که یوسف پس از بیرون آمدن از زندان در جواب سوالاتی که از او درباره علت به زندان افتادنش پرسیدند گفت از زنان مصر بپرسید آنها بهتر می‏دانند، نباید آبروی مردم را برد هر چند با آبروی ما بازی کرده باشد. ?? – اجازه گرفتن از والدین : در جریان بردن بنیامین به مصر، برادران یوسف با آنکه هر کدام دارای خانواده‏ای بوده و ریشی سفید کرده بودند باز هم از پدر جهت بردن بنیامین به مصر اجازه گرفتند. ?? – همنشینی با انسانهای مثبت منجر به موفقیت و عاقبت بخیری می‏شود: اگر دقت کرده باشید همه کسانی که در زندان با یوسف دمخور بودند، عاقبت بخیر شدند حتی آن دو نفری که یکی اعدام شد و دیگری به کارش بازگشت. ?? – انسان هرقدر هم که منفور باشد، با صبر و پشیمانی از اعمال گذشته محبوب می‏شود : در مورد زلیخا این امر مشهود بود. ?? – عامل موفقیت هر جامعه، تعادل طبقاتی است: همانطور که یوسف چندین بار در سخنرانیهایش اعلام کرد که من روزی را می‏بینم که فقرا غنی شده و اغنیا تعدیل شده‏اند. ?? – دلبستگی به غیر معبود، عامل استرس و نگرانی: اگر دقت کرده باشید، این قضیه بسیار مشهود بود. یوسف و یعقوب چندین بار توکل به خدا را فراموش کردند، مثلا یعقوب مجددا دلبست? بنیامین شد و توکل به خدا را فراموش نمود که یوسف برای اینکه این رفتار پدر را از بین ببرد بنیامین را نزد خود نگاه داشت. ?? – انسان با امید زنده است: یعقوب اگر امید به یافتن یوسف نداشت، در همان سالهای ابتدای فراغ از بین می‏رفت اما اینطور نبود و همیشه منتظر بود. ?? – انسان توانایی تغییردادن دنیا را دارد، چه رسد به خود و اطرافیان خود : همانطور که یوسف تاثیرگذارترین فرد در مصر بود که بر فرد اول مملکت بزرگ مصر تاثیرگذاشته و کاری کرده بود که همه مطیع وی باشند. تاثیرگذاری کاری آسان است اما راه دارد. پورعلی.نت