چت روم فارسی.جک.موزیک.علمی .خبر.بازی آنلاین.فال.سرگرمی. مدل لباس | |||||||
[ دوشنبه 88/5/19 ] [ 1:17 عصر ] [ حسین یوسفی ]
[ نظرات () ]
تاثیر شگفت آور قطعات رنگی در دکوراسیون [ دوشنبه 88/5/19 ] [ 1:16 عصر ] [ حسین یوسفی ]
[ نظرات () ]
هیچ چیز بیشتر از این خوشبختی و شادی من را تباه نمی کند که وقتی خودم را با کسی مقایسه می کنم. اما چرا اینکار را می کنم؟ اینکار باعث می شود دیگر از آنچه هستم و آنچه دارم نتوانم لذت ببرم. همیشه کسی وجود دارد که شغلی بهتر، پول بیشتر، ماشین زیباتر، یا صورت جذاب تری داشته باشد. خیلی ها هم هستند که همه اینها را با هم دارند. شما هم عادت کرده اید مدام خودتان را با دیگران مقایسه کنید؟ البته ما همیشه ظاهر کار را می بینیم. تصورت ما همیشه براساس ظاهر بیرونی شکل می گیرد. اینجور مقایسه فقط باعث ناراحتی ما می شود. من خودم تو موقعیت های خیلی زیادی اینکار اشتباه را انجام می دهم. مثلاً در کار با خودم فکر می کنم که چقدر همکارم باهوش است و غبطه می خورم که چرا من نمی توانم مثل او باشم؟ گاهی اوقات همکارانی را می بینم که پول بیشتری در می آورند و باز همان حسرت و غبطه. اینگونه فکرها فقط احساس ناراحتی، ناامنی و افسردگی در من باقی می گذارند. راه های مختلفی وجود دارد که مقایسه کردن خودمان با دیگران باعث آسیب رساندن به ما می شوند و اگر ادامه پیدا کنند، آنوقت یک خلاء عمیق عاطفی در ما ایجاد می شود. در زیر به بعضی از احساساتی که موقع مقایسه کردن خودم با دیگران به من دست می داد اشاره می کنم. ببینید شاید شما هم درگیر چنین احساساتی می شوید. [ دوشنبه 88/5/19 ] [ 1:15 عصر ] [ حسین یوسفی ]
[ نظرات () ]
مدل لباس عروس 2009 11ماده غذایی افزایش دهنده طول عمر
خوب است بدانید که این مواد غذایی که به خاطر همین مسئله مشهور شده اند،حاوی دسته ای ویتامینها و مواد شیمیایی مخصوص هستند که به شما برای مقابله با بسیاری از بیماری های کشنده کمک می کند.
در اینجا به دسته ای از این مواد غذایی اشاره می کنیم: ی« یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن. یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش.بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده.بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت .. پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن.اما مامان و باباش میترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن. پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی … به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم میره!»
اونقدر نذاشتی بره کارش رو بکنه، کارش رو سرپایی انجام داد!!! عکس های زیبای هنری تفاوت ارتش ایران با چین و آمریکا... |